هستی ساداتهستی سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

فندوق کوچولوی مامان وبابا

:)))))))))

عشق مامان دیگه کاملا یه چیزی و که جلوش نگه میدارم دستشو میاره میگیییییره و میزاره تو دهنش فدای دستااااای ناز کوچولوووووت قربونت برم که روز به روز داری شیرین تر و خوردنی تر میشی .هستی جونم عاشق دستاتی و همش تا مچت میخوای بزاری تو دهنت واینقدر که میبری تو دهنت حالت بد میشه و اوغ میزنی   ولی دوباره دستت میره تو دهنت .  من عاشق ای دست وپا زدنتم وقتی ذوق میکنی تند تند دستو پا میزنییییی الههههههییی فدات شم و همش از خودت صدا در میاری و (گ) (خ) (ق) میگی و یه دفعه از ذوقت جیغ میکشیییی اینقده خوردنی میشییییی دلم میخوار بخورمت هر روز که میگذره بیشتر عاشقت مییشم دوست دارم ...
31 ارديبهشت 1391

این جملات رو دوست دارم

بچه ها هر طور که زندگی کنند ، آن را یاد می گیرند.  اگر بچه ها با انتقاد زندگی کنند ، انتقاد کردن را یاد می گیرند .  اگر بچه ها با خصومت زندگی کنند ، جنگیدن را یاد می گیرند .  اگر بچه ها مسخره شوند ، خجالتی می گردند .  اگر بچه ها شرمنده شوند ، احساس گناه می کنند.  اگر بچه ها با شکیبایی زندگی کنند ، صبر کردن را یاد می گیرند .  اگر بچه ها مورد تعریف و تحسین قرار گیرند ، تشکر کردن را می آموزند .  اگر بچه ها تصدیق و تایید شوند ، می آموزند خودشان را دوست بدارند .  اگر بچه ها منصفانه زندگی کنند ، عدالت را می آموزند .  اگر بچه ها با مهر و ملاحضه بزرگ شوند ، احترام را یاد می گیرند .&nb...
30 ارديبهشت 1391

گ . خ . ق....

دخترم  وقتی باهات بازی میکنم و بهت میگم (گگ) شکا هم میگی(گ) اینقده به این کلمه علاقه داری همش موفع ذوق کردنت میگی بعضی وقتها هم (خ) و (ق) هم میگی واااااااااااااااااای که همه ما عاشقتیم و با این کارات غش میکنیم .  بـــــــــــــــــــــــــــــــوس ...
27 ارديبهشت 1391

گرفتن...

سلام دخترم الان چند روزیه که میخوای چیزی رو بگیری دستتو میبری سمتش میخوای بگیری ولس هنوز کامل نمیتونی بگیری و وقتی میزارمت تو کریر با دوتا دستای کوچولوت میخوای اون عروسکی که به دسته ی کریر اویزونه رو بگیری و بزاری تو دهنت قربونت برررررررررررررررم من     ...
26 ارديبهشت 1391

دخترم...

دخترم دستان کوچکت را میبوسم مداد آبیت را بردار چشمانم را کمی بارانی تر بکش می خواهم تورا بگریم  آنقدر که از تو رودخانه ای تا خود جاری سازم دخترم سرخترین مدادت را بردار و بکش سرخ ترین سیب های خنده ات را سبد سبد بیانداز در حوضچه قلبت تا با ماهیان سرخ پیراهنت همبازی شوند دخترم من عبوری ساده ام وتو آیینه! من خواهم گذشت و در تو تنها از من تصویری گنگ خواهد ماند.. ای ماندنی ترینم دوستت دارم.. ...
26 ارديبهشت 1391

روز مـــــــــــادر....

1391/2/23  این اولین سالیه که من هم یک مادر هستم ... خیلی حس خوبیه و همه بهم تبریک گفتن...   مــــــــادر مادر خطهای بارداری تو سجده گاه من است و مقدس زیبائی می دهند به تو آنگاه که می فهمم درد کشیده ای برایم 9ماه صبوری و بردباری کرده ای و سالها درد و غم و اشک تنها برای من منی به نام فرزند مادر میبوســـــمت   ...
23 ارديبهشت 1391

اولین گردش...

    1390/2/22 2 ماه و 19 روز امروز با خانواده بابایی رفتیم جنگل خییلیییی خوش گذشت به همه جا با تعجب نگاه میکردی قربون دخملم برم که اینقده خانومه خیلییییی دختر خوبی بودی اصلا اذیت نکردی بــــــــــــــــــــــــــــوس هستی و ملیکا جون (دختر عموی هستی)     به خاطر اینکه پشه زیاد بود گذاشتیمش تو پشه بند   هستی بغل مامان بزرگش (مامان بابا)   ...
22 ارديبهشت 1391

عمرم فدای تو...

م ن براي تو هستم بيا و مرا در اغوش بگيرمن به تو نيازمندم براي تو هستم تمام عمرم براي تو زندگي خواهم کرد عشق تو همان زندگي است و تو همان کسي هستي که من هوادارش هستم ارزوي من اين بود زيباترين فرشته با او باشد  اه بعد از سالها قلبم تو را صدا زد و ارزو کرد با من باشي بعد از سالها اشتياق محبت تو رو اينجا با خود ميبينم اه مرا در اغوش بگير عزيزم زندگي ام براي توست  عمرم را براي چشمانت زندگي خواهم کرد عمرم براي توست ...
16 ارديبهشت 1391